چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته
چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته

یک بار خواب دیدن تو

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارز د....

پس نگو نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست .....

قبول ندارم......

گر چه به ظاهرجسم خسته است.....

ولی دل دریایست......

تاب وتوانش بیش از اینهاست......

دوستت دارم......

وتاوان آن هرچه باشد..باشد..

دوستت خواهم داشت بیشتراز دیروز.

باکی ندارم از هیچ کس وهرکس که تورا دارم عزیز

یه روز از همین روزا روی شب پا می زارم

توی قاب لحظه ها عکس فردا می زارم..

تا که خوُبِ خوب بشه زخمهای دل واپسی...

عشقُ مرحم می کنم روی دلها می زارم

روزت مبارک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عشق بی پایان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کاش

کاش  دستهای نازنینت خالق کلماتی برای من بودن

کاش حرفای دلمان تقسیم میشد  

کاش این احساس قشنگ جاری شدن از نوک قلم در قلب تو هم بود  

کاش خدا به جای زبان نوشتن را به همه می آموخت  

کاش با هم مینوشتیم دست در دست هم  

کاش می توانستی جمله های بی پایان مرا به سرانجام برسانی  

کاش می شد زمان نیز همراه دلت بود تا بی ملاحضه دست به قلم ببری  

کاش من بی باک تر از این بودم و ته مانده های دلم را برایت روی کاغذ نقاشی می کردم  

کاش سرنوشت مرا می نوشتی روزهای مرا می کشیدی و شبهایم سیاهیش را از قلم تو می داشتند  

کاش محبوبم فقط برای من بودی ، برای من مینوشتی و برای من می خواندی  

کاش ....

کآن شمع را پروانه ام

قصه ها دارم در آن زلف از دل دیوانه ام   

ای دریغا همدمی تا بشنود افسانه ام  

 

دل و جان دادم اگر از عقل بود این یا  جنون   

ترک جان کردم اگر مجنون اگر دیوانه ام  

 

پیش از این می گفتم افسانه است نقل عاشقی   

این زمان خود همچنان در عاشقی افسانه ام 

  

خلق گویندم چه حاصل کردی از شمع رخش   

حاصلی از این  چه به کآن شمع را پروانه ام