چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته
چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته

نیستی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این روزها

این روزها که احساس میکنم هر دم از زندگیم با تو هستم و با تو نفس میکشم   

این روزها که تمام موجودات جاندار و غیر جاندار دنیا از تو برایم حرفی دارند   

این روزها که بهارش زیباتر ، تابستانش گرمتر ریالپاییزش رنگین تر و زمستانش سفیدتر است  

این روزها که ابرها تمام روز شکل تو را برایم ترسیم می نمایند .  

این روزها که خورشید و ماهش پیام آور پیغام تو هستند   

این روزها که تو را دارم یعنی زندگی میکنم به مانند رویاهایم   

بیشتر به این موضوع پی میبرم هر چقدر جلونتر میروم بیشتر می فهمم که اگر نرسیدنی بود و هست برای اینه که دوست داشتن من از حد و مرزی که برایش در این دنیا خاکی تعریف گردیده فراتر رفته و نرمتها زمین حتی فرشتگان خدا نیز طاقت این همه خواستن رو ندارند اینن همه دوست داشتن رو   

شاید هم انسان نباید به اون جایی برسد که من رسیدم شاید این همه خواستن فقط مختص خداست نمی دونم  تنها چیزی که بهش یقین دارم اینه که من تو رو به اندازه ای می خوام که نباید می خواستم فراتر از هر مرز و حدی اصلا شاید عشهای اسطوره ای تاریخ هم به همین دلیل هیچ موقع به وصال ختم نشده اند .  

پس تا آخر عمر خاکی هر روز بیشتر از قبل دوستت خواهم داشت و به تو عشق خواهم ورزید

دنیای من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم
هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم
هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده