چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته
چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته

محتاج

و من

روزگاری است

به زنی محتاجم

که غمگینم کند

به زنی که میان بازوانش

چون گنجشک گریه کنم

به زنی که تکه پاره هایم را

چون سفالی شکسته

بند بزند...

محتاج

و من

روزگاری است

به زنی محتاجم

که غمگینم کند

به زنی که میان بازوانش

چون گنجشک گریه کنم

به زنی که تکه پاره هایم را

چون سفالی شکسته

بند بزند...

قدرت دوست داشتن

قدرت نه دست هیتلر است

و نه دست تمام کسانی 

که جنگ به پا می کنند،

قدرت دست کسی ست

که می فهمد دوستش داری...

از دور..

از دور تو را دوست دارم

بی هیچ عطری

آغوشی

لمسی

و یا حتی بوسه‌ای

تنها

دوستت دارم

از دور..