چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته
چهل سالگی

چهل سالگی

دلنوشته

بدون تو

من می توانم

بدون تو

با سایه های

دستهای تو

روی دیوار

زندگی کنم

"احمد رضا احمدی"


قصه ی روز و شب من سخنی مختصر است

امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم
وای از این حال پریشان که من امشب دارم
کاش یکباره زنم خیمه به صحرای عدم
دیگر ای زندگی از روی تو هم بیزارم
قصه ی روز و شب من سخنی مختصر است
روز در خواب خیالاتم و شب بیدارم

وه که من دیگر از این عمر به تنگ آمده ام
کیست کز لطف گشاید گرهی از کارم
من دگر درس ترا از برم ای کهنه دبیر
تیره شد طالع رخشنده ز بس تکرارم